هجرت
هجرت
هجرت
هجرت کن از صفات بهيمي هان
برهان به هجرت از همه پستي جان
از خانه بتان چو برون رفتي
در اوج عشق ره سپري آسان
احمد(ص) زهجرت اينهمه پويا شد
دين را اساس و پايه نهاد اينسان
... و هر گاه کسي از خانه خويش (شهر خود ) براي هجرت به سوي خدا و رسول(درحفظ مقام ايمان)بيرون آيد و در سفر، مرگ وي را دريابد،اجر و ثواب چنين کسي بر خداست و خدا پيوسته برخلق آمرزنده و مهربانست.
(آيه ي 99 سوره ي نساء)
پيامبران براي اين از جانب خدا به سوي بشر آمدند که او را باو بشناسانند. مقام و روح و خط سير تکامل روحي او را از راه علم و هدايت باو ارائه دهند و تا آنجا که بتوانند محيط تربيتي انسان را از آلودگيهاي مانع رشد پاکسازي کنند.روح انساني، در محيط فساد و تباهي تيره مي شود.استعدادات و قابليتهايش ضايع مي گردد.در جامعه اي که متکبرين و مستبدين حکومت کنند،نصيب اکثريت جز حقارت و ضعف و استضعاف و استعباد چيزي ديگر نيست. و بهمين جهت لبه تيز شمشير انتقاد قرآن در بيشتر سوره هاي قرآني متوجه اين طاغوتها و جباران است،که چون اژدهاي افسانه اي،آب مشروب مردم را زهر آلود مي کنند و راه تفکر و حتي تنفس را بر مستضعفان مي بندند.
آخرين فرستادگان خدا،و کاملترين اين برتران انديشمند الهي و جامعه سازان توحيدي،محمد بن عبدالله (ص) پيامبر گرانقدر اسلام است. طرز تفکر و جهان بيني وقوانيني که بنام اسلام بر مردم خواند و عرضه کرد،در اداره اين جهان و آن جهان اين انسان، کاملترين قوانين است زيرا ناظر به فطرت و همه ابعاد وجودي اوست.در آستانه پانزدهمين قرن هجرت اين پيامبر بزرگوار،که مردم اين سرزمين دست اندرکار برگزاري جشن آن هستند،در اينجا بدين مناسبت، بحثي از هجرت بميان آورده شد.عذر تقصير و يا قصور ما در پيشگاه پژوهشگران و اهل تحقيقي که اين سطور مطالعه مي نمايند پذيرفته باد.
دعوت آشکار: از ابتداي بعثت تا سه سال، رسول خدا (ص) در مکه دعوت خويش آشکار نکرد. تنها چند تن که اولين آنان از زنان، خديجه دختر خويلد اولين و باوفاترين همسر پيامبر (ص) و از مردان علي (ع) در سن 10 سالگي بود باو ايمان آوردند.
دستور دعوت آشکار طي آيه ي و انذر عشيرتک الاقربين 1 به او ابلاغ شد.مأموريت يافت تا نزديکان خود را به دين اسلام دعوت نمايد.«واصباحا» کلمه اي است که در آن عهد براي دعوت به استماع امر مهمي عرب بر زبان ميآورد.پيامبر(ص) برکوه صفا بالا رفت و فرياد کرد: «واصباحا».
مکيان بگرد او جمع شدند. او آنان را به پرستش خداي يگانه خواند. چند تن ايمان آوردندگان نيز در بين جمعيت بودند. شامه تيز سياسي ابولهب فئودال و سرمايه دار بزرگ خطر را بخوبي احساس کرد. او قدرت خود و همفکرانش را با اين دعوت در خطري جدي ديد.دانست که اگر بساط بت پرستي جمع شود و توحيد و يگانه پرستي در افکار مردم جاي آن گيرد، زوال قدرت و شکوه او و همفکرانش حتمي است.سنگي برداشت و به طرف محمد (ص)پرتاب کرد و گفت«تبألک يا محمد» براي اين حرفها ما را دعوت کرده اي ؟ سوره ي «تبت يدا ابي لهب» (بريده باد دو دست ابي لهب) که بعدها خود و همسرش محمد را بسيار آزردند؛در سرزنش او بدين مناسبت نازل شد.بهر نسبت که استقامت محمد (ص) در دعوت به حق شدت و دعوتش ابعاد بيشتري مي يافت، خطر مخالفان نيز شديدتر مي شد.
ابوسفيان و ابوجهل و ابولهب، پيشوايان کفر، آزار نو مسلمانان را با برنامه اي منظم شروع کردند.
اولين شهيدان اسلام پدر و مادر عمار، ياسر و سميه بودند.پدر عمار در زير شکنجه هاي سخت مشرکان دست و پا ميزد.چون از عقايد اسلامي خويش دست برنداشت، آنقدر او را آزردند تا شهيد شد.سميه مادر عمار را به سختي شکنجه دادند. دست از ايمان به خدا و رسالت محمد (ص) برنداشت. ابوجهل دستور داد: دو پاي اين زن مجاهد را به دوشتر قوي بستند و آندو را به دو طرف مخالف کشيدند.در حاليکه اين زن داشت دو نيم مي شد،بدستور ابوجهل آنقدر نيزه برجسم او کوبيدند که جان به جان آفرين تسليم کرد. اين مرد و زن اولين شهداي راه حقيقت و اسلام اند. علاوه برهمه اين آزارها که هر شب درباره بلال و خباب و عمار ... ادامه داشت قريش دست بابتکاري تازه زد. نضرين حارث را که روزگاري کوتاه در حيره به سر برده و اخبار ايران باستان را فرا گرفته بود واداشتند، در حوزه تبليغ محمد(ص) بايستد و آن افسانه ها را بر مردم بخواند تا مردم را از دور محمد (ص) بپراکند.
اولين هجرت: محمد (ص)درباره هجرت بسيار مي انديشيد. با آن ذکاء فطري و جهان بيني الهي، و توجه به تمام مسائل روز، دستور داد جمعي از يارانش مکه را به سوي حبشه ترک کنند. پادشاه حبشه، که به لقب معروف نجاشي مانند همه پادشاهان آن سرزمين معروف بود،فردي مسيحي معتقد به خدا و عيسي (ع) بود.اين هجرت از ديدگاههاي مختلف براي مهاجرين فوائدي بسيار داشت و از آن جمله :
1-جهاني و سرزميني ديگر غير از مکه مي ديدند.
2-با آداب و اخلاق و عادات و رسوم و مذهب مردمي ديگر آشنا مي شدند.
3-از گزند حوادث دشمنان در مکه و ترور احتمالي وسيله دشمن در امان بودند.
4-پيام رسول الله(ص) را در حدود قدرت و امکان به مردم آن سرزمين مي رسانيدند.
و در نتيجه افق ديد و جهان بيني آنان اوج مي گرفت و جمعي تازه به اردوي معدود مسلمانان افزوده مي شد.اولين هجرت در اسلام، مهاجرت همين عده کم که عددشان را تاريخ يازده مرد و چهار زن ذکر مي کند،به حبشه بود.مدت اقامتشان سه ماه طول کشيد و چون شنيدند،که آزار مشرکين فروکش کرده به مکه آمدند ولي به سختي مورد تعقيب دشمنان قرار گرفتند. براي بار دوم بار سفر هجرت بسته به حبشه رفتند.در اين سفر عددشان سواي زنان و کودکان هشتاد نفر بود. تا هجرت رسول الله (ص) به مدينه در حبشه ماندند و از آنجا در مدينه به حضرتش ملحق شدند.
رسولان قريش: قريشيان با توجه به اهميتي که اين هجرت براي مسلمانان و اسلام داشت و خطر جدي تري که اينراه آنان را در آينده نزديک تهديد مي کرد، دست از مهاجرين بر نداشتند.
عمروبن عاص و عبداله بن ابي ربيه را به دربار نجاشي اعزام داشتند.هداياي گرانبها براي پادشاه و درباريان وسيله ايندو فرستادند.رسولان قريش، ابتدا با تقديم هدايا بيشتر درباريان را با نظر خود موافق ساختند و سپس به حضور نجاشي رسيدند. تاريخ مي گويد:«چنين گفتند: اي پادشاه چند نفر جوان سفيه از ما بکشور تو آمده اند. آنها از دين ما دست کشيده اند و به دين تو در نيامده اند.دين تازه اي ساخته اند که نه ما و نه تو از آن خبر نداريم.اکنون بزرگان قوم و خويشاوندان،ما را فرستاده اند که آنها را با خود ببريم که آنان در اينکار داناترند.»2 نجاشي بر خلاف اصرار درباريان هديه بگير، حاضرنشد، بدون تحقيق به اين امر تسليم شود.مهاجران را احضار کرد.پرسيد: دين شما چيست که با دين ما و ديگران تفاوت دارد؟ جعفربن ابي طالب(ع) برخاست و گفت:«اي پادشاه. ما مردمي گمراه و نادان بوديم. بتها را مي پرستيديم مردار را مي خورديم.مرتکب کارهاي زشت مي شديم با خويشان و نزديکان بدي مي کرديم. زورمندان ما ناتوانرا نابود مي کردند...چنين بوديم تا خدا پيامبري بر ما فرستاد. که او را مي شناختيم و به صداقت و امانت او ايمان داشتيم.ما را به عبادت خداي،خواند و از پرستش بتها و سنگها منع کرد و براستي و امانت و نيکي با همسايه و پرهيز از آميزش با محارم و اجتناب از خونريزي فرمان داد و ...»
نجاشي گفت:«از آنچه پيامبر شما آورده براي من بخوان». جعفر سوره ي مريم را تلاوت نمود،و چون باين آيات رسيد که:«مريم به سوي گهواره اشاره کرد.گفتند چگونه با کودکي که در گهواره است سخن گوئيم؟ تا آخر آيات، درباريان نيز همراه نجاشي تحت تاثير قرار گرفتند ودست از اصرار استرداد آنها برداشتند و رسولان قريش سرافکنده و خجل به مکه بازگشتند.
عهدنامه ي ملعونه:قريش از نفوذ اسلام در مدينه و هجرت بعضي از ياران محمد(ص) به حبشه و گرويدن روز افزون مردم به اسلام به وحشت افتادند. دشمن جاهل و نادان به حقيقت دعوت و قيام محمد (ص) چون آگاهي نداشت،به روش جاهلان که بهتر است مناسب اوضاع روز بگوئيم روش فعلي کارتري دست به محاصره اقتصادي مسلمانان زد. چه رساست فرمايش امام خميني درباره«پوسيدگي و کهنگي اين سلاح محاصره اقتصادي» يک مشت اعراب خشن و مشرک به خدا براي خاموش کردن صداي حق پرستان در چهارده قرن پيش دست به محاصره اقتصادي آنان ميزند.امروز نيز در عصر فضا، دولتي مدعي تمدن از روش همين اعراب پيروي مي کند، و دست به محاصره اقتصادي امت اسلامي ايران مي زند... تا بگمان خود صداي حق آنانرا حفه سازد. فاعتبروا يا اولي الالباب.
باري عهدنامه اي نوشتند و بموجب آن حق خريد و فروش با بني هاشم و بني عبدالمطلب از مردم مکه سلب شد و ياران محمد(ص) از همه حقوق اجتماعي محروم شدند.اينواقعه در سال ششم بعثت اتفاق افتاد.
شعب ابي طالب براي حفظ کيان و عظمت اسلام و يارانش، ابي طالب همه خاندان بني هاشم و بني عبدالمطلب را سواي ابي لهب و ابي جهل که از مشرکان بودند، در دره اي گردهم آورد. اين دوره يا شعب بعدها به نام او در تاريخ معروف شد.محاصره سه سال طول کشيد. تا روزي ابي طالب به جمع قريش در مکه پيوست و خبر داد که محمد (ص) مي گويد که خداي او آگاهش ساخته است که موريانه تمام کلمات عهدنامه را سواي جمله «يسمک اللهم» (که برسم جاهليت در بالاي نامه مي نوشتند) خورده است. وقتي قريش عهدنامه و ملاحظه کرده و ادعاي محمد (ص) را در اين مورد درست يافت به محاصره پايان داد.
عام الحزن: سه سال پيش از هجرت سال حزن و اندوه محمد(ص ) بود و آنرا عام حزن ناميد «سال غم». زيرا در اثر شدت ناراحتيها که در محاصره و محصور بودن در شعب به پيامبر و يارانش و منجمله همسرش خديجه (ع) وارد شد، خديجه در 65 سالگي و ابوطالب بزرگترين حامي با ارزش رسول الله (ص) سه روز پس از اين واقعه در 86 يا 90 سالگي جهان را وداع گفتند. در نتيجه عقد پيمان عقبه که دوبار انجام گرفت و تمايل طوايف و قبايل اوس و خزرج ساکن مدينه به اسلام که ساليان متمادي خون هم مي ريختند و دستور محمد (ص) به ياران خود که جدا جدا به مدينه بروند و هجرت روزانه ي مسلمانان به مدينه و آمادگي اهالي مدينه در پذيرفتن آنان، يکباره قريش را واداشت که آخرين تصميم قاطع و کوبنده خود را عليه محمد (ص) اتخاذ و اجرا کنند.
هجرت در اسلام يک واقعه نيست، بلکه به عنوان يک اصل پذيرفته شده است.در پس چهره هر مدنيتي مهاجرتي پنهان است. به سخن هر جامعه بزرگي که گوش مي دهيم، يا به زبان تاريخ و اساطريش،از هجرتي حکايت مي کند...)»4
ان الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله اولئک يرجون رحمة الله و الله غفور رحيم.5 آنانکه ايمان آوردند و در راه خدا مهاجرت و مجاهدت نمودند، آنان اميدوار به رحمت و بخشش خدايند و خداوند آمرزنده اي رحيم است.در اين آيه مهاجر برمجاهد مقدم ذکر شده و جهاد بعد از هجرت ذکر شده و هدف هجرت، براي جهاد در راه خدا معين شده است.اين خود اهميت و اصل بودن هجرت را در اسلام مي رساند.
از نظر اسلام : هجرت يک اصل مقدس و يک اصل زندگي و اساس تحرک و پويائي و پايداري جامعه است و نقش سازنده در انقلاب دارد. اسلام براي مقاصد و اهداف عالي انساني مردم را به ترک يار و ديار مي خواند.منجمله:
1-چون اصحاب کهف، براي حفظ اعتقاد و ايمان خويش.
2-به دست آوردن امکانات تازه در مبارزه عليه محيط اجتماعي سياسي خويش که حکومت جباران و ستمگران آن محيط را فاسد کرده است:(داستان موسي ع)
3-اشاعه و گسترش فکر و مرام و مکتب، در بين مردم و ملل ديگر (اعزام مبلغان به خارج از کشور)
4-مطالعه و شناخت علمي جهان، جهان طبيعت و به ويژه جغرافياي انساني،و اقتصادي و جانورشناسي و آب و هوا شناسي و مردم شناسي و به تعبير جامعه قرآن «سير در آفاق و آنفس ».مطالعه بر مبناي روش علمي، مشاهده تجربه و استقراء.
با توجه باين مباني هجرت، بويژه قسمت چهارم آن روشن مي شود که،تاريخ و فلسفه ي تاريخ از ديدگاه قرآن،از مسائل و علوم حسي و عيني تلقي شده است. تا امت اسلامي، در علل ظهور حوادث و علل سقوط و فلسفه ارتقاء امتهاي گذشته، تحقيقي علمي به عمل آورند و از لغزشگاهها و پرتگاههاي سقوط خود را نگهدارند.
قل سيروا في الارض فانظروا کيف کان عاقبة المجرمين.6
فسيروا في الارض فانظرو کيف کان عاقبة المکذبين.7
قل سيروا في الارض فانظرو کيف کان بدالخلق.8
قل سيروا في الارض فانظرو کيف کان عاقبة الذين من قبل...»9
در همه آيات، فرمان حرکت و هجرت و ترک يار و ديار داده شده است، تا با نظر علمي (فانظروا ) در حالات ملل و اقوام گذشته که آيات خدا و پيامبران او را تکذيب کردند، گناه کردند، مطالعه شود و حرکت و تتبع در کيفيت شروع خلقت و ... انجام يابد.
همان روشي که بعدها به اقتباس از قرآن، آنهم تنها در رشته علوم،از زمان دکارت و نيوتن گاليله و بيکن شروع شد و ادامه يافت.درجه و معني هجرت به ترک ديار و حرکت از شهري به شهري و يا کشوري به کشوري ديگر محدود نمي شود.در قرآن کلمه هجرت به معني مطلق وعام آورده شده است و اين خود دليل اوج و پهناوري معناي هجرت است. از حضيض خاک تا اوج افلاک، هجرت تا بي نهايت تا اوج بام بلند روح. اوج معنويت آسمانهاي معنوي اخلاقي و روحي، هجرت از صفات بهيمي پر معني ترين هجرت است. تا ساحت مقدس دل را محل نزول فرشتگان سازد که «ديو چو بيرون رود فرشته درآيد».
پيامبر اسلام (ص) عنايت عجيبي به استعمال کلمه هجرت داشت،تا در جان و دل مسلمانان علاقه و شور و شوق به هجرت را براي وصول بمراتب عاليه برانگيزاند.آنهايي را که از مکه به مدينه رفتند، مهاجر ناميد،با آنکه کلمات ديگري نيز ميشد بکار برد.شايد يکي از دلائل آن آشنا کردن امت با معجزه هجرت بود.
هجرت پيامبر(ص): در خانه قصي بن کلاب که به دارالندوه معروف بود، سران مشرکين اجتماع کردند. شيطان به صورت مردي نجدي در جلسه حاضر شد. پيشنهادات ارائه شده از طرف حاضران براي نابودي محمد(ص) رد شد. پير نجدي طرح ابوجهل را پذيرفت.به موجب اين طرح، از هر قبيله جواني دلير و چابک انتخاب مي شد همگي خانه محمد(ص) را محاصره مي کردند. با حمله اي برق آسا او را در بستر خواب به قتل مي رسانيدند، و چون بني هاشم را قدرت انتقام جويي از همه قبائل نبود، به قبول ديه راضي مي شدند و کار خاتمه مي يافت 10.اين طرح به مرحله اجرا در آمد.محمد (ص) از طريق وحي از کيد دشمنان آگاه شد.و شب هنگام پس از نماز مغرب و عشاء علي(ع) را احضار فرمود.
ليلة المبيت: شب هولناک و تاريخي و سرنوشت ساز اول ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت فرا رسيد.رسول اله(ص) به علي (ع) فرمود: خداوند مرا مأمور به خروج از مکه کرده است. امين وحي اين آيت آورده که:« اي رسول ما ياد آر وقتي را که کافران با تو مکر مي کردند تا تو را از مقصد خود باز دارند ،يا به قتل رسانند يا از شهر بيرون کنند. اگر آنها با تو مکر کنند خدا هم با آنها فکر مي کند و خداوند بهتر ازهر کس فکر تواند کرد.»11
من به غار ثور مي روم. تو بايد در جاي من در بستر بخوابي تا ندانند که من رفته ام. تو چه مي گويي و چه مي کني ؟ علي (ع) پرسيد: اي رسول خدا(ص) در اين صورت تو به سلامت ميماني؟ فرمود : بلي. علي(ع) شادمان و خندان سر به سجده نهاد و خدايرا سپاس و شکر گفت .اين اولين سجده شکر بود که در اين امت واقع شد12. علي (ع) مرد نامتناهي، شجاعانه به جاي پيامبر(ص)خوابيد.خانه در محاصره جوانان مسلح است. منتظر طلوع صبح صادقند تا يکجا حمله را به جان محمد (ص) آغاز کنند. علي (ع) با تمام وجود خود، جان خويش فداي رسول الله (ص) کرد. باتفاق همه فرقه هاي اسلامي آيه:« و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد.»13 بعضي مردم اند که از جان خويش در راه خدا در گذرند و خدا دوستدار چنين بندگانست.» در شأن علي (ع) در اين شب نازل شد که به ليله المبيت معروف است. شبي که علي (ع) به جاي رسول الله(ص) بر بستر او خوابيد. مشرکان يکجا از چهار طرف بداخل خانه ريختند. علي نيم خيز در رختخواب به آنان تند و خيره نگريست. آنان از وحشت و حيرت بر جاي ميخکوب شدند ،پرسيدند: محمد کجاست؟ فرمود: او را بمن نسپرده بوديد.خواستيد او را بيرون کنيد او خود بيرون رفت.14
لحظات وداع با سرزمين وحي فرا رسيد. دل و جان محمد (ص) در آروزي تطهير مکه از بتان و پاک کردن جان مکيان از بت پرستي همچنان ملتهب است. اما کو آن نيرو که با اين همه فساد و تباهي بجنگد.خدايش فرمان هجرت داد. علي (ع) بجاي رسول الله (ص)خوابيد. مهاجمين محاصره کننده، شخصي را در بستر پيامبر (ص) مي ديدند که خفته است.و هرگز نيم انديشيدند که کسي جز محمد (ص) باشد.علي (ع) با اين فداکاري هم جان محمد (ص) را از خطر نجات داد، هم براي محمد و ابوبکر همراهش فرصتي پيش آمد، تا طلوع صبح مسافت درازي طي کردند و به غار ثور، پايين مکه در سمت جنوب پناه بردند. سه روز و سه شب درآنجا ماندند، غذاي آنها از شيري که«عبداله بن ابي»براي آنها مي آورد تأمين مي شد. به اين غار آمدند تا دشمنان را از تعقيب خويش منصرف سازند. چه آنها يقين داشتند که محمد (ص) از راه غربي مکه بايد به مدينه برود و غار در راه جنوبي بود.قريش رد يابان را باخود در راه بدنبال محمد (ص) آورند.ردياب که مهارتي در تشخيص ردپاي اشخاص داشت، تا جلو غار ثور، ردپا را تعقيب کرد. چون مشرکان تار عنکبوت را بر در غار تنيده و آشيانه کبوتراني را بر فراز آن آماده و کبوتران را در آن غنوده ديدند که با جلو آمدن آنها به پرواز در آمدند، باور کردند که در اين غار کسي نمي تواند باشد.و براي پيدا کردن فراري خود به اطراف پراکنده شدند. محمد (ص) نه روز در راه بود. پنجشنبه 12 ربيع الاول وارد مدينه شد. انصار يا ساکنان نو مسلمان مدينه از محمد (ص)استقبال کردند. هر يک يا چند نفر مهاجر در خانه يکنفر از انصار منزل گزيد. مدينه پايگاه توحيد و جامعه سازي با تعليمات پيامبر (ص) قرار گرفت و ديده جهان آن روز از همه اطراف به سوي مدينه دوخته شد.
محمد (ص) با توجه باينکه حاجيان در اوايل محرم الحرام از سفر حج باز مي گردند ،(آداب و رسوم حج منتهي تحريف شده در عهد جاهليت باقي بود) و هم به مناسبت اهميت هجرت و جنبه اعجاز و حيات بخشي آن ،دستور داد اول محرم همانسال مبدأ تاريخ مسلمانان قرار گيرد.
«در سال 17-18 پس از واقعه هجرت، به پيشنهاد علي (ع) هجرت به جاي عام الفيل و تاريخهاي ديگر که رايج بود، مبدأ تاريخ مسلمانان قرار گرفت.»
اين عقيده صاحب تاريخ طبري است که در جلد سوم صفحه 1250 کتاب خود نقل مي کند، ولي تحقيقات علماي بزرگ همان قولي است که اول آورده شد. خود پيامبر (ص) بود که مبدأ تاريخ اسلام را اول محرم قرار داد. منتهي در زمان عمر که نياز به تاريخ براي نامه ها شديداً احساس مي شد، عمر اصحاب حل و عقد را فرا خواند تا در اين مورد نظر بدهند .علي (ع) يادآوري فرمود که خود رسول الله (ص) اين کار انجام داده اند و بنابراين تذکر بود که عمر نيز پذيرفت.23
طالبين مي توانند مفصل اين مطالب را در کتاب تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيد الشهداء تأليف محمد علي قاضي طباطبائي چاپ تبريز مطالعه فرمايند.
ما اينک در آستانه حلول پانزدهمين قرن و هجرت مقدس نبوي هستيم. انقلاب شکوهمند و پيروز اسلامي ايران، به ميمنت جهش و حرکتي که ببرکت هجرت امام امت، هجرتي اجباري از قم به ترکيه و نجف و پاريس با اينهمه خير و برکت بيداري افکار و آزادي مردم در جامعه، پديدار شده است ،با حلول اين قرن، طليعه پيروزي امتي از اسلام را جشن مي گيرد. چه زود است و نزديک است روزي که جامعه مستضعفان جهان پيروزي و سروري مطلق خود را بر جهان مستکبرين جشن بگيرد.
از نظر سياسي شايد فتح مکه مهمترين واقعه جهان اسلام نوپاي آن روز بود مي توانست مبدأ تاريخ قرار گيرد.يا ولايت محمد (ص) همانند ولادت مسيح (ع) که مبدأ تارخ مسيحيت است. اما نه!ايندو پويايي و تحرک همه جانبه ي لازم روح انقلابي اسلام را به مسلمانان نمي بخشند. هجرت و تنها هجرت .شايد بنا به درک اهميت اين موضوع، يا جنون خود بزرگ بيني احمقانه شاه مخلوع بود که به دستور استعمار،حمله بنياني به اساس اين مسئله مهم حيات بخش و منبع و منشأ تحرک ايجاد شد.
در نظام خرافي شاهنشاهي، تقويم نيز شاهنشاهي شد 2500 سال عمر رژيم ستم و زور شاهان ايران فرض شد و 36 سال نيز ايام نحوست بار سلطنت محمد رضا پهلوي بدان افزوده شد. يک مرتبه روزنامه هاي صبح و عصر با تيتر درشت نوشتند:«تاريخ ايران تغيير يافت». سال 2536 شاهنشاهي بجاي 1356 هجري شمسي قرار گرفت. اما اين فکر تا آن درجه احمقانه بود، که شاه قبل از فرارش از ايران، براي تخفيف خشم ملت دستور داد تاريخ بار ديگر همان هجري شمسي بصورت سابق اجراء گرديد. مشرکان اين همه محمد(ص) را آزردند که بمانند و محمد نابود شود. نابود شدند و آئين محمد (ص) به جاي ماند عجبا، پس از چهارده قرن بازمانده فکر شيطاني ابوسفيانها و ابوجهلها و معاويه و يزيدها، شاخه پهلوي شيعه اموي در ايران نيم قرن تلاش کرد که بماند و اسلام برود. اما خدا نخواست و حکومت مستضعفان بر جهان وعده اي الهي است. به انتظار آن روز.
/ن
برهان به هجرت از همه پستي جان
از خانه بتان چو برون رفتي
در اوج عشق ره سپري آسان
احمد(ص) زهجرت اينهمه پويا شد
دين را اساس و پايه نهاد اينسان
... و هر گاه کسي از خانه خويش (شهر خود ) براي هجرت به سوي خدا و رسول(درحفظ مقام ايمان)بيرون آيد و در سفر، مرگ وي را دريابد،اجر و ثواب چنين کسي بر خداست و خدا پيوسته برخلق آمرزنده و مهربانست.
(آيه ي 99 سوره ي نساء)
پيامبران براي اين از جانب خدا به سوي بشر آمدند که او را باو بشناسانند. مقام و روح و خط سير تکامل روحي او را از راه علم و هدايت باو ارائه دهند و تا آنجا که بتوانند محيط تربيتي انسان را از آلودگيهاي مانع رشد پاکسازي کنند.روح انساني، در محيط فساد و تباهي تيره مي شود.استعدادات و قابليتهايش ضايع مي گردد.در جامعه اي که متکبرين و مستبدين حکومت کنند،نصيب اکثريت جز حقارت و ضعف و استضعاف و استعباد چيزي ديگر نيست. و بهمين جهت لبه تيز شمشير انتقاد قرآن در بيشتر سوره هاي قرآني متوجه اين طاغوتها و جباران است،که چون اژدهاي افسانه اي،آب مشروب مردم را زهر آلود مي کنند و راه تفکر و حتي تنفس را بر مستضعفان مي بندند.
آخرين فرستادگان خدا،و کاملترين اين برتران انديشمند الهي و جامعه سازان توحيدي،محمد بن عبدالله (ص) پيامبر گرانقدر اسلام است. طرز تفکر و جهان بيني وقوانيني که بنام اسلام بر مردم خواند و عرضه کرد،در اداره اين جهان و آن جهان اين انسان، کاملترين قوانين است زيرا ناظر به فطرت و همه ابعاد وجودي اوست.در آستانه پانزدهمين قرن هجرت اين پيامبر بزرگوار،که مردم اين سرزمين دست اندرکار برگزاري جشن آن هستند،در اينجا بدين مناسبت، بحثي از هجرت بميان آورده شد.عذر تقصير و يا قصور ما در پيشگاه پژوهشگران و اهل تحقيقي که اين سطور مطالعه مي نمايند پذيرفته باد.
دعوت آشکار: از ابتداي بعثت تا سه سال، رسول خدا (ص) در مکه دعوت خويش آشکار نکرد. تنها چند تن که اولين آنان از زنان، خديجه دختر خويلد اولين و باوفاترين همسر پيامبر (ص) و از مردان علي (ع) در سن 10 سالگي بود باو ايمان آوردند.
دستور دعوت آشکار طي آيه ي و انذر عشيرتک الاقربين 1 به او ابلاغ شد.مأموريت يافت تا نزديکان خود را به دين اسلام دعوت نمايد.«واصباحا» کلمه اي است که در آن عهد براي دعوت به استماع امر مهمي عرب بر زبان ميآورد.پيامبر(ص) برکوه صفا بالا رفت و فرياد کرد: «واصباحا».
مکيان بگرد او جمع شدند. او آنان را به پرستش خداي يگانه خواند. چند تن ايمان آوردندگان نيز در بين جمعيت بودند. شامه تيز سياسي ابولهب فئودال و سرمايه دار بزرگ خطر را بخوبي احساس کرد. او قدرت خود و همفکرانش را با اين دعوت در خطري جدي ديد.دانست که اگر بساط بت پرستي جمع شود و توحيد و يگانه پرستي در افکار مردم جاي آن گيرد، زوال قدرت و شکوه او و همفکرانش حتمي است.سنگي برداشت و به طرف محمد (ص)پرتاب کرد و گفت«تبألک يا محمد» براي اين حرفها ما را دعوت کرده اي ؟ سوره ي «تبت يدا ابي لهب» (بريده باد دو دست ابي لهب) که بعدها خود و همسرش محمد را بسيار آزردند؛در سرزنش او بدين مناسبت نازل شد.بهر نسبت که استقامت محمد (ص) در دعوت به حق شدت و دعوتش ابعاد بيشتري مي يافت، خطر مخالفان نيز شديدتر مي شد.
ابوسفيان و ابوجهل و ابولهب، پيشوايان کفر، آزار نو مسلمانان را با برنامه اي منظم شروع کردند.
اولين شهيدان اسلام پدر و مادر عمار، ياسر و سميه بودند.پدر عمار در زير شکنجه هاي سخت مشرکان دست و پا ميزد.چون از عقايد اسلامي خويش دست برنداشت، آنقدر او را آزردند تا شهيد شد.سميه مادر عمار را به سختي شکنجه دادند. دست از ايمان به خدا و رسالت محمد (ص) برنداشت. ابوجهل دستور داد: دو پاي اين زن مجاهد را به دوشتر قوي بستند و آندو را به دو طرف مخالف کشيدند.در حاليکه اين زن داشت دو نيم مي شد،بدستور ابوجهل آنقدر نيزه برجسم او کوبيدند که جان به جان آفرين تسليم کرد. اين مرد و زن اولين شهداي راه حقيقت و اسلام اند. علاوه برهمه اين آزارها که هر شب درباره بلال و خباب و عمار ... ادامه داشت قريش دست بابتکاري تازه زد. نضرين حارث را که روزگاري کوتاه در حيره به سر برده و اخبار ايران باستان را فرا گرفته بود واداشتند، در حوزه تبليغ محمد(ص) بايستد و آن افسانه ها را بر مردم بخواند تا مردم را از دور محمد (ص) بپراکند.
اولين هجرت: محمد (ص)درباره هجرت بسيار مي انديشيد. با آن ذکاء فطري و جهان بيني الهي، و توجه به تمام مسائل روز، دستور داد جمعي از يارانش مکه را به سوي حبشه ترک کنند. پادشاه حبشه، که به لقب معروف نجاشي مانند همه پادشاهان آن سرزمين معروف بود،فردي مسيحي معتقد به خدا و عيسي (ع) بود.اين هجرت از ديدگاههاي مختلف براي مهاجرين فوائدي بسيار داشت و از آن جمله :
1-جهاني و سرزميني ديگر غير از مکه مي ديدند.
2-با آداب و اخلاق و عادات و رسوم و مذهب مردمي ديگر آشنا مي شدند.
3-از گزند حوادث دشمنان در مکه و ترور احتمالي وسيله دشمن در امان بودند.
4-پيام رسول الله(ص) را در حدود قدرت و امکان به مردم آن سرزمين مي رسانيدند.
و در نتيجه افق ديد و جهان بيني آنان اوج مي گرفت و جمعي تازه به اردوي معدود مسلمانان افزوده مي شد.اولين هجرت در اسلام، مهاجرت همين عده کم که عددشان را تاريخ يازده مرد و چهار زن ذکر مي کند،به حبشه بود.مدت اقامتشان سه ماه طول کشيد و چون شنيدند،که آزار مشرکين فروکش کرده به مکه آمدند ولي به سختي مورد تعقيب دشمنان قرار گرفتند. براي بار دوم بار سفر هجرت بسته به حبشه رفتند.در اين سفر عددشان سواي زنان و کودکان هشتاد نفر بود. تا هجرت رسول الله (ص) به مدينه در حبشه ماندند و از آنجا در مدينه به حضرتش ملحق شدند.
رسولان قريش: قريشيان با توجه به اهميتي که اين هجرت براي مسلمانان و اسلام داشت و خطر جدي تري که اينراه آنان را در آينده نزديک تهديد مي کرد، دست از مهاجرين بر نداشتند.
عمروبن عاص و عبداله بن ابي ربيه را به دربار نجاشي اعزام داشتند.هداياي گرانبها براي پادشاه و درباريان وسيله ايندو فرستادند.رسولان قريش، ابتدا با تقديم هدايا بيشتر درباريان را با نظر خود موافق ساختند و سپس به حضور نجاشي رسيدند. تاريخ مي گويد:«چنين گفتند: اي پادشاه چند نفر جوان سفيه از ما بکشور تو آمده اند. آنها از دين ما دست کشيده اند و به دين تو در نيامده اند.دين تازه اي ساخته اند که نه ما و نه تو از آن خبر نداريم.اکنون بزرگان قوم و خويشاوندان،ما را فرستاده اند که آنها را با خود ببريم که آنان در اينکار داناترند.»2 نجاشي بر خلاف اصرار درباريان هديه بگير، حاضرنشد، بدون تحقيق به اين امر تسليم شود.مهاجران را احضار کرد.پرسيد: دين شما چيست که با دين ما و ديگران تفاوت دارد؟ جعفربن ابي طالب(ع) برخاست و گفت:«اي پادشاه. ما مردمي گمراه و نادان بوديم. بتها را مي پرستيديم مردار را مي خورديم.مرتکب کارهاي زشت مي شديم با خويشان و نزديکان بدي مي کرديم. زورمندان ما ناتوانرا نابود مي کردند...چنين بوديم تا خدا پيامبري بر ما فرستاد. که او را مي شناختيم و به صداقت و امانت او ايمان داشتيم.ما را به عبادت خداي،خواند و از پرستش بتها و سنگها منع کرد و براستي و امانت و نيکي با همسايه و پرهيز از آميزش با محارم و اجتناب از خونريزي فرمان داد و ...»
نجاشي گفت:«از آنچه پيامبر شما آورده براي من بخوان». جعفر سوره ي مريم را تلاوت نمود،و چون باين آيات رسيد که:«مريم به سوي گهواره اشاره کرد.گفتند چگونه با کودکي که در گهواره است سخن گوئيم؟ تا آخر آيات، درباريان نيز همراه نجاشي تحت تاثير قرار گرفتند ودست از اصرار استرداد آنها برداشتند و رسولان قريش سرافکنده و خجل به مکه بازگشتند.
عهدنامه ي ملعونه:قريش از نفوذ اسلام در مدينه و هجرت بعضي از ياران محمد(ص) به حبشه و گرويدن روز افزون مردم به اسلام به وحشت افتادند. دشمن جاهل و نادان به حقيقت دعوت و قيام محمد (ص) چون آگاهي نداشت،به روش جاهلان که بهتر است مناسب اوضاع روز بگوئيم روش فعلي کارتري دست به محاصره اقتصادي مسلمانان زد. چه رساست فرمايش امام خميني درباره«پوسيدگي و کهنگي اين سلاح محاصره اقتصادي» يک مشت اعراب خشن و مشرک به خدا براي خاموش کردن صداي حق پرستان در چهارده قرن پيش دست به محاصره اقتصادي آنان ميزند.امروز نيز در عصر فضا، دولتي مدعي تمدن از روش همين اعراب پيروي مي کند، و دست به محاصره اقتصادي امت اسلامي ايران مي زند... تا بگمان خود صداي حق آنانرا حفه سازد. فاعتبروا يا اولي الالباب.
باري عهدنامه اي نوشتند و بموجب آن حق خريد و فروش با بني هاشم و بني عبدالمطلب از مردم مکه سلب شد و ياران محمد(ص) از همه حقوق اجتماعي محروم شدند.اينواقعه در سال ششم بعثت اتفاق افتاد.
شعب ابي طالب براي حفظ کيان و عظمت اسلام و يارانش، ابي طالب همه خاندان بني هاشم و بني عبدالمطلب را سواي ابي لهب و ابي جهل که از مشرکان بودند، در دره اي گردهم آورد. اين دوره يا شعب بعدها به نام او در تاريخ معروف شد.محاصره سه سال طول کشيد. تا روزي ابي طالب به جمع قريش در مکه پيوست و خبر داد که محمد (ص) مي گويد که خداي او آگاهش ساخته است که موريانه تمام کلمات عهدنامه را سواي جمله «يسمک اللهم» (که برسم جاهليت در بالاي نامه مي نوشتند) خورده است. وقتي قريش عهدنامه و ملاحظه کرده و ادعاي محمد (ص) را در اين مورد درست يافت به محاصره پايان داد.
عام الحزن: سه سال پيش از هجرت سال حزن و اندوه محمد(ص ) بود و آنرا عام حزن ناميد «سال غم». زيرا در اثر شدت ناراحتيها که در محاصره و محصور بودن در شعب به پيامبر و يارانش و منجمله همسرش خديجه (ع) وارد شد، خديجه در 65 سالگي و ابوطالب بزرگترين حامي با ارزش رسول الله (ص) سه روز پس از اين واقعه در 86 يا 90 سالگي جهان را وداع گفتند. در نتيجه عقد پيمان عقبه که دوبار انجام گرفت و تمايل طوايف و قبايل اوس و خزرج ساکن مدينه به اسلام که ساليان متمادي خون هم مي ريختند و دستور محمد (ص) به ياران خود که جدا جدا به مدينه بروند و هجرت روزانه ي مسلمانان به مدينه و آمادگي اهالي مدينه در پذيرفتن آنان، يکباره قريش را واداشت که آخرين تصميم قاطع و کوبنده خود را عليه محمد (ص) اتخاذ و اجرا کنند.
هجرت در اسلام يک واقعه نيست، بلکه به عنوان يک اصل پذيرفته شده است.در پس چهره هر مدنيتي مهاجرتي پنهان است. به سخن هر جامعه بزرگي که گوش مي دهيم، يا به زبان تاريخ و اساطريش،از هجرتي حکايت مي کند...)»4
ان الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله اولئک يرجون رحمة الله و الله غفور رحيم.5 آنانکه ايمان آوردند و در راه خدا مهاجرت و مجاهدت نمودند، آنان اميدوار به رحمت و بخشش خدايند و خداوند آمرزنده اي رحيم است.در اين آيه مهاجر برمجاهد مقدم ذکر شده و جهاد بعد از هجرت ذکر شده و هدف هجرت، براي جهاد در راه خدا معين شده است.اين خود اهميت و اصل بودن هجرت را در اسلام مي رساند.
از نظر اسلام : هجرت يک اصل مقدس و يک اصل زندگي و اساس تحرک و پويائي و پايداري جامعه است و نقش سازنده در انقلاب دارد. اسلام براي مقاصد و اهداف عالي انساني مردم را به ترک يار و ديار مي خواند.منجمله:
1-چون اصحاب کهف، براي حفظ اعتقاد و ايمان خويش.
2-به دست آوردن امکانات تازه در مبارزه عليه محيط اجتماعي سياسي خويش که حکومت جباران و ستمگران آن محيط را فاسد کرده است:(داستان موسي ع)
3-اشاعه و گسترش فکر و مرام و مکتب، در بين مردم و ملل ديگر (اعزام مبلغان به خارج از کشور)
4-مطالعه و شناخت علمي جهان، جهان طبيعت و به ويژه جغرافياي انساني،و اقتصادي و جانورشناسي و آب و هوا شناسي و مردم شناسي و به تعبير جامعه قرآن «سير در آفاق و آنفس ».مطالعه بر مبناي روش علمي، مشاهده تجربه و استقراء.
با توجه باين مباني هجرت، بويژه قسمت چهارم آن روشن مي شود که،تاريخ و فلسفه ي تاريخ از ديدگاه قرآن،از مسائل و علوم حسي و عيني تلقي شده است. تا امت اسلامي، در علل ظهور حوادث و علل سقوط و فلسفه ارتقاء امتهاي گذشته، تحقيقي علمي به عمل آورند و از لغزشگاهها و پرتگاههاي سقوط خود را نگهدارند.
قل سيروا في الارض فانظروا کيف کان عاقبة المجرمين.6
فسيروا في الارض فانظرو کيف کان عاقبة المکذبين.7
قل سيروا في الارض فانظرو کيف کان بدالخلق.8
قل سيروا في الارض فانظرو کيف کان عاقبة الذين من قبل...»9
در همه آيات، فرمان حرکت و هجرت و ترک يار و ديار داده شده است، تا با نظر علمي (فانظروا ) در حالات ملل و اقوام گذشته که آيات خدا و پيامبران او را تکذيب کردند، گناه کردند، مطالعه شود و حرکت و تتبع در کيفيت شروع خلقت و ... انجام يابد.
همان روشي که بعدها به اقتباس از قرآن، آنهم تنها در رشته علوم،از زمان دکارت و نيوتن گاليله و بيکن شروع شد و ادامه يافت.درجه و معني هجرت به ترک ديار و حرکت از شهري به شهري و يا کشوري به کشوري ديگر محدود نمي شود.در قرآن کلمه هجرت به معني مطلق وعام آورده شده است و اين خود دليل اوج و پهناوري معناي هجرت است. از حضيض خاک تا اوج افلاک، هجرت تا بي نهايت تا اوج بام بلند روح. اوج معنويت آسمانهاي معنوي اخلاقي و روحي، هجرت از صفات بهيمي پر معني ترين هجرت است. تا ساحت مقدس دل را محل نزول فرشتگان سازد که «ديو چو بيرون رود فرشته درآيد».
پيامبر اسلام (ص) عنايت عجيبي به استعمال کلمه هجرت داشت،تا در جان و دل مسلمانان علاقه و شور و شوق به هجرت را براي وصول بمراتب عاليه برانگيزاند.آنهايي را که از مکه به مدينه رفتند، مهاجر ناميد،با آنکه کلمات ديگري نيز ميشد بکار برد.شايد يکي از دلائل آن آشنا کردن امت با معجزه هجرت بود.
هجرت پيامبر(ص): در خانه قصي بن کلاب که به دارالندوه معروف بود، سران مشرکين اجتماع کردند. شيطان به صورت مردي نجدي در جلسه حاضر شد. پيشنهادات ارائه شده از طرف حاضران براي نابودي محمد(ص) رد شد. پير نجدي طرح ابوجهل را پذيرفت.به موجب اين طرح، از هر قبيله جواني دلير و چابک انتخاب مي شد همگي خانه محمد(ص) را محاصره مي کردند. با حمله اي برق آسا او را در بستر خواب به قتل مي رسانيدند، و چون بني هاشم را قدرت انتقام جويي از همه قبائل نبود، به قبول ديه راضي مي شدند و کار خاتمه مي يافت 10.اين طرح به مرحله اجرا در آمد.محمد (ص) از طريق وحي از کيد دشمنان آگاه شد.و شب هنگام پس از نماز مغرب و عشاء علي(ع) را احضار فرمود.
ليلة المبيت: شب هولناک و تاريخي و سرنوشت ساز اول ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت فرا رسيد.رسول اله(ص) به علي (ع) فرمود: خداوند مرا مأمور به خروج از مکه کرده است. امين وحي اين آيت آورده که:« اي رسول ما ياد آر وقتي را که کافران با تو مکر مي کردند تا تو را از مقصد خود باز دارند ،يا به قتل رسانند يا از شهر بيرون کنند. اگر آنها با تو مکر کنند خدا هم با آنها فکر مي کند و خداوند بهتر ازهر کس فکر تواند کرد.»11
من به غار ثور مي روم. تو بايد در جاي من در بستر بخوابي تا ندانند که من رفته ام. تو چه مي گويي و چه مي کني ؟ علي (ع) پرسيد: اي رسول خدا(ص) در اين صورت تو به سلامت ميماني؟ فرمود : بلي. علي(ع) شادمان و خندان سر به سجده نهاد و خدايرا سپاس و شکر گفت .اين اولين سجده شکر بود که در اين امت واقع شد12. علي (ع) مرد نامتناهي، شجاعانه به جاي پيامبر(ص)خوابيد.خانه در محاصره جوانان مسلح است. منتظر طلوع صبح صادقند تا يکجا حمله را به جان محمد (ص) آغاز کنند. علي (ع) با تمام وجود خود، جان خويش فداي رسول الله (ص) کرد. باتفاق همه فرقه هاي اسلامي آيه:« و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد.»13 بعضي مردم اند که از جان خويش در راه خدا در گذرند و خدا دوستدار چنين بندگانست.» در شأن علي (ع) در اين شب نازل شد که به ليله المبيت معروف است. شبي که علي (ع) به جاي رسول الله(ص) بر بستر او خوابيد. مشرکان يکجا از چهار طرف بداخل خانه ريختند. علي نيم خيز در رختخواب به آنان تند و خيره نگريست. آنان از وحشت و حيرت بر جاي ميخکوب شدند ،پرسيدند: محمد کجاست؟ فرمود: او را بمن نسپرده بوديد.خواستيد او را بيرون کنيد او خود بيرون رفت.14
لحظات وداع با سرزمين وحي فرا رسيد. دل و جان محمد (ص) در آروزي تطهير مکه از بتان و پاک کردن جان مکيان از بت پرستي همچنان ملتهب است. اما کو آن نيرو که با اين همه فساد و تباهي بجنگد.خدايش فرمان هجرت داد. علي (ع) بجاي رسول الله (ص)خوابيد. مهاجمين محاصره کننده، شخصي را در بستر پيامبر (ص) مي ديدند که خفته است.و هرگز نيم انديشيدند که کسي جز محمد (ص) باشد.علي (ع) با اين فداکاري هم جان محمد (ص) را از خطر نجات داد، هم براي محمد و ابوبکر همراهش فرصتي پيش آمد، تا طلوع صبح مسافت درازي طي کردند و به غار ثور، پايين مکه در سمت جنوب پناه بردند. سه روز و سه شب درآنجا ماندند، غذاي آنها از شيري که«عبداله بن ابي»براي آنها مي آورد تأمين مي شد. به اين غار آمدند تا دشمنان را از تعقيب خويش منصرف سازند. چه آنها يقين داشتند که محمد (ص) از راه غربي مکه بايد به مدينه برود و غار در راه جنوبي بود.قريش رد يابان را باخود در راه بدنبال محمد (ص) آورند.ردياب که مهارتي در تشخيص ردپاي اشخاص داشت، تا جلو غار ثور، ردپا را تعقيب کرد. چون مشرکان تار عنکبوت را بر در غار تنيده و آشيانه کبوتراني را بر فراز آن آماده و کبوتران را در آن غنوده ديدند که با جلو آمدن آنها به پرواز در آمدند، باور کردند که در اين غار کسي نمي تواند باشد.و براي پيدا کردن فراري خود به اطراف پراکنده شدند. محمد (ص) نه روز در راه بود. پنجشنبه 12 ربيع الاول وارد مدينه شد. انصار يا ساکنان نو مسلمان مدينه از محمد (ص)استقبال کردند. هر يک يا چند نفر مهاجر در خانه يکنفر از انصار منزل گزيد. مدينه پايگاه توحيد و جامعه سازي با تعليمات پيامبر (ص) قرار گرفت و ديده جهان آن روز از همه اطراف به سوي مدينه دوخته شد.
محمد (ص) با توجه باينکه حاجيان در اوايل محرم الحرام از سفر حج باز مي گردند ،(آداب و رسوم حج منتهي تحريف شده در عهد جاهليت باقي بود) و هم به مناسبت اهميت هجرت و جنبه اعجاز و حيات بخشي آن ،دستور داد اول محرم همانسال مبدأ تاريخ مسلمانان قرار گيرد.
«در سال 17-18 پس از واقعه هجرت، به پيشنهاد علي (ع) هجرت به جاي عام الفيل و تاريخهاي ديگر که رايج بود، مبدأ تاريخ مسلمانان قرار گرفت.»
اين عقيده صاحب تاريخ طبري است که در جلد سوم صفحه 1250 کتاب خود نقل مي کند، ولي تحقيقات علماي بزرگ همان قولي است که اول آورده شد. خود پيامبر (ص) بود که مبدأ تاريخ اسلام را اول محرم قرار داد. منتهي در زمان عمر که نياز به تاريخ براي نامه ها شديداً احساس مي شد، عمر اصحاب حل و عقد را فرا خواند تا در اين مورد نظر بدهند .علي (ع) يادآوري فرمود که خود رسول الله (ص) اين کار انجام داده اند و بنابراين تذکر بود که عمر نيز پذيرفت.23
طالبين مي توانند مفصل اين مطالب را در کتاب تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيد الشهداء تأليف محمد علي قاضي طباطبائي چاپ تبريز مطالعه فرمايند.
ما اينک در آستانه حلول پانزدهمين قرن و هجرت مقدس نبوي هستيم. انقلاب شکوهمند و پيروز اسلامي ايران، به ميمنت جهش و حرکتي که ببرکت هجرت امام امت، هجرتي اجباري از قم به ترکيه و نجف و پاريس با اينهمه خير و برکت بيداري افکار و آزادي مردم در جامعه، پديدار شده است ،با حلول اين قرن، طليعه پيروزي امتي از اسلام را جشن مي گيرد. چه زود است و نزديک است روزي که جامعه مستضعفان جهان پيروزي و سروري مطلق خود را بر جهان مستکبرين جشن بگيرد.
از نظر سياسي شايد فتح مکه مهمترين واقعه جهان اسلام نوپاي آن روز بود مي توانست مبدأ تاريخ قرار گيرد.يا ولايت محمد (ص) همانند ولادت مسيح (ع) که مبدأ تارخ مسيحيت است. اما نه!ايندو پويايي و تحرک همه جانبه ي لازم روح انقلابي اسلام را به مسلمانان نمي بخشند. هجرت و تنها هجرت .شايد بنا به درک اهميت اين موضوع، يا جنون خود بزرگ بيني احمقانه شاه مخلوع بود که به دستور استعمار،حمله بنياني به اساس اين مسئله مهم حيات بخش و منبع و منشأ تحرک ايجاد شد.
در نظام خرافي شاهنشاهي، تقويم نيز شاهنشاهي شد 2500 سال عمر رژيم ستم و زور شاهان ايران فرض شد و 36 سال نيز ايام نحوست بار سلطنت محمد رضا پهلوي بدان افزوده شد. يک مرتبه روزنامه هاي صبح و عصر با تيتر درشت نوشتند:«تاريخ ايران تغيير يافت». سال 2536 شاهنشاهي بجاي 1356 هجري شمسي قرار گرفت. اما اين فکر تا آن درجه احمقانه بود، که شاه قبل از فرارش از ايران، براي تخفيف خشم ملت دستور داد تاريخ بار ديگر همان هجري شمسي بصورت سابق اجراء گرديد. مشرکان اين همه محمد(ص) را آزردند که بمانند و محمد نابود شود. نابود شدند و آئين محمد (ص) به جاي ماند عجبا، پس از چهارده قرن بازمانده فکر شيطاني ابوسفيانها و ابوجهلها و معاويه و يزيدها، شاخه پهلوي شيعه اموي در ايران نيم قرن تلاش کرد که بماند و اسلام برود. اما خدا نخواست و حکومت مستضعفان بر جهان وعده اي الهي است. به انتظار آن روز.
پي نوشت
1-سوره ي شعراء آيه ي 214.
2-زندگاني محمد ج1-ص 220-چاپ چهارم از هيکل
3-زندگاني محمد، از هيکل ص 220
4-محمد (ص) از بعثت تا وفات، دکتر شريعتي
5-سوره ي بقره، آيه ي 218.
6-سوره ي نحل آيه ي 69
7-سوره ي نحل آيه ي 63.
8-سوره ي عنکبوت آيه ي 20
9-سوره ي روم آيه ي 42
10-تاريخ يعقوبي ج 2
11-سوره ي انفال آيه ي 30
12-منتهي الامال ص 52
13-سوره ي بقره آيه ي 207
14-تحقيق درباره اربعين حضرت سيد الشهدا از قاضي طباطبائي تبريزي .
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}